دي. بي. كوپر؛ مردي با يك بمب بهگزارش Allthatsinteresting، روز ۲۴ نوامبر ۱۹۷۱، مردي كه خود را دَن كوپر معرفي كرد، بليت رفت از پورتلند به سياتل خريد. او سوار پرواز شمارهي ۳۰۵ نورتوست ايرلاينز شد و در صندلي ۱۸C نشست. اين پرواز معمولا ۳۰ دقيقه طول ميكشيد و هيچچيز هم نشان نميداد اين پرواز متفاوت باشد.
در ابتدا، دَن كوپر ظاهري مانند مسافري عادي داشت. كراوات مشكي و پيراهن سفيدش نشان ميداد احتمالا عازم سفر كاري است و كيف چرمي او اين فرض را قوت ميبخشيد. كوپر هم مانند بسياري از مسافران آن دوران، سيگاري روشن كرد و نوشيدني سفارش داد و وقتي هواپيما از باند فرودگاه بلند ميشد، آن را آرام نوشيد.
كوپر ويژگي ظاهر منحصربهفردي نداشت و اين موضوع در پروندهي او در افبيآي نيز مشهود است. در پروندهي مشخصات ظاهري كوپر چنين نوشته شده است: «مرد، سفيدپوست، ۱۸۵ سانتيمتر قد، بين ۷۵ تا ۸۰ كيلوگرم وزن، ۴۰ تا ۴۵ ساله، تُن پوست زيتوني، چشمهاي قهوهاي، موهاي مشكي و مدل موي معمولي شانهزده بهسمت چپ» اينها تمام اطلاعات ظاهري بودند كه مأموران ادارهي تحقيقات فدرال از دي. بي. كوپر دراختيار داشتند.
كوپر پس از اينكه نوشيدني خودش را سر كشيد، به يكي از مهمانداران به نام فلورانس شافنر اشاره كرد و بعد تكهاي كاغذ به او داد. شافنر كه به علاقهي مفرط تاجران به خودش عادت داشت، تصور كرد اين بار هم كسي به او شمارهتلفن داده است؛ بنابراين، بدون اينكه چيزي بگويد، تكهكاغذ را در جيبش گذاشت؛ ولي اين بار داستان چيز ديگري بود. كوپر كمي به جلو خم شد و آرام نزديك گوش او گفت: «خانم، بهتر است نگاهي به يادداشت بيندازي. بمب دارم!»
شافنر تكهكاغذ را از جيبش بيرون آورد و در كمال حيرت ديد روي آن تماما با حروف بزرگ و با ماژيك نوشته شده بود: «در كيفم بمب دارم. ميخواهم كنارم بنشينيد.» شافنر در صندلي كناري كوپر نشست و خواست بمب را ببيند. كوپر با طمأنينهي خاصي كه از خونسردي او خبر ميداد، كيف را باز كرد. مهماندار نميتوانست آنچه ميبيند، باور كند. واقعا داخل كيف بمب بود. او با چشمان ازحدقهبيرونزده سيمپيچها و باتري و لولههاي استوانهاي قرمزرنگي را ميديد كه ظاهرا ديناميت بودند.
كوپر با همان آرامش قبلي به مهماندار گفت: «تا ساعت ۱۷، دويستهزار دلار نقد ميخواهم. آن را داخل كولهپشتي بگذاريد. دو ********ر نجات هم ميخواهم براي وقتيكه فرود ميآييم. يك تانكر نيز براي سوختگيري آماده كنيد. كار احمقانهاي هم انجام ندهيد؛ وگرنه كار خودم را ميكنم.» در همين حين، كوپر چنان با آرامش كارش را انجام ميداد كه اصلا ساير مسافران متوجه خطر مسافر صندلي ۱۸C نشده بودند. بيل ميچل، دانشجوي دانشگاه ايالتي اورگن، آن سوي راهرو جلوي كوپر نشسته بود. او بهياد ميآورد خلبان در بلندگو از نقص فني موتور هواپيما سخن گفته و اعلام كرده بود بايد موقتا توقف كنند.
خلبان مسافران را دعوت كرد به جلو هواپيما بروند؛ ولي ميچل همچنان غافل از همهجا در صندلي خودش مانده بود. او كه كاملا از اوضاع بياطلاع بود، بعدا اعتراف كرد واقعا به اين موضوع بسيار حسادت ميكرد كه مهماندار به كوپر توجه زيادي ميكرد. ميچل در مصاحبهاي در سال ۲۰۱۹ گفت: «واقعا به شخصيتم برخورد. مهماندار هواپيما به مرد مسنِ كتوشلواري كه پشت هم سيگار ميكشيد، آنقدر توجه ميكرد. درمقابل، حتي به دانشجوي سال دومي روبهرويش اصلا نگاه نميكرد.» اين توجه ميچل بعدها بهكمك مأموران و كارآگاهان آمد؛ زيرا هنگاميكه افبيآي تحقيقاتش را آغاز كرد، ميچل و مهمانداران هواپيما بودند كه به چهرهنگاري قيافه مظنون كمك كردند. درواقع، موقعيت صندلي كوپر و ظاهر بسيار عادي او باعث شده بود هيچ مسافر ديگري به او توجه نكند.
سياتل به مكزيك؛ فراري جسورانهدو ساعتي بود كه هواپيما در هوا ميچرخيد و مسئولان هم روي زمين تلاش ميكردند، آنچه دي. بي. كوپر ميخواهد، مهيا كنند. هواپيما ساعت ۱۷:۳۹ در فرودگاه سياتل نشست. در اين حين، كاركنان شركت هواپيمايي پول و دو ********ر نجات را به كوپر تحويل دادند. اين دو ********ر نجات را پايگاه نيروي هوايي مككورد تهيه كرده بود. كوپر پس از تحويلگرفتن اين ********رهاي نجات، دو ********ر نجات ديگر درخواست كرد. شايد اولين ********رها بهدرد كارش نميخوردند؛ چون ********رها نظامي بودند و بعد از ۶۰ متر سقوط باز ميشدند؛ ولي ********رهاي بعدي ورزشي بودند كه از باشگاه ********ربازي در همان حوالي آورده شده بودند. اينها به فرد اجازه ميداد قبل از بازشدن ********ر نجات، در چندهزارپايي سقوط آزاد كند.
در همين حين، هواپيماربا به مسئولان پرواز اجازه داد ۳۶ نفر از مسافران را از هواپيما خارج كنند. همچنين، كوپر دو خدمهي پرواز ازجمله فلورانس شافنر را هم آزاد كرد و سپس به خلبان گفت بايد به مكزيكوسيتي پرواز كند؛ ولي هواپيما بُرد ۳۵۰۰ كيلومتر پرواز را نداشت؛ بنابراين، كوپر با خلبان توافق كرد هواپيما در فرودگاه رنوو در تگزاس براي سوختگيري توقف كند.
دي. بي. كوپر قبل از بلندشدن هواپيما از باند فرودگاه، درخواست خاص ديگري هم از خلبان كرد: هواپيما بايد در ارتفاعي كمتر از ۱۰ هزار پا (۳ كيلومتر) با فلپ ۱۵ درجهاي و سرعتي كمتر از ۲۰۰ گره (۳۷۰ كيلومتربرساعت) پرواز كند. همچنين، قرار شد درِ عقب هواپيما باز بماند. هواپيما ساعت ۱۹:۴۰ از زمين به آسمان برخاست و چند جت جنگنده هم با فاصلهي مشخصي بدون ديدهشدن، هواپيما را اسكورت ميكردند. با سردشدن هواي داخل هواپيما، كوپر خدمه را به داخل كابين خلبان فرستاد. بعدها چهار خدمهي پرواز شمارهي ۳۵۰ گفتند هواي داخل هواپيما به زير صفر رسيده بود.
ساعت ۲۰، چراغ چشمكزن كابين خلبان روشن شد كه از پايينآمدن پلههاي عقب هواپيما خبر ميداد. خدمهي پرواز هواپيما حدود ۱۵ دقيقه بعد حركت ناگهاني رو به بالايي از عقب هواپيما را متوجه شدند. آنها همچنان تا دو ساعت دورهم جمع شدند و از سرما ميلرزيدند، تا اينكه هواپيما حدود ساعت ۲۲:۱۵ در فرودگاه رنوو بر زمين نشست. مأموران پليس و افبيآي بلافاصله هواپيما را محاصره كردند و سپس وارد شدند و تمام هواپيما را از نوك تا دم بهدقت وارسي كردند؛ ولي جستوجوها نتيجهاي نداشت و اثري از دي. بي. كوپر يا پولها پيدا نشد. مأموران مطمئن بودند هواپيماربا نميتوانسته بدون جلبتوجه در باند فرود از هواپيما خارج شده بود؛ ولي از كوپر خبري نبود. انگار دود شده و به هوا رفته بود.
مسئولان شگفتزده شده بودند خصوصا اينكه هيچيك از جنگندههاي اسكورتكنندهي هواپيما كوپر را هنگام بيرونپريدن از هواپيما نديده بودند؛ ولي افبيآي مطمئن بود ميتواند كوپر را پيدا كند. مأموران ادارهي تحقيقات فدرال از هواپيماربا اسم و مشخصات ظاهري و چند وسيله شخصي داشتند؛ اما با شروع تحقيقات، كارآگاهان متوجه شدند اطلاعات بسيار كمتري از آنچه فكر ميكردند از مرد مرموز دارند. در همان ابتداي شروع تحقيقات، مأموران متوجه شدند دَن كوپر نام واقعي هواپيماربا نبوده است. علاوهبراين، اشتباهي باعث شد رسانهها نام هواپيماربا را دي. بي. كوپر اعلام كنند كه اين خود به سردرگمي بيشتر انجاميد؛ اسمي كه تا همين حالا روي هواپيمارباي مرموز پرواز شمارهي ۳۵۰ نورثوست باقيمانده است.
- سه شنبه ۰۷ دی ۰۰ | ۱۳:۱۳
- ۳ بازديد
- ۰ نظر