آرشیو دی ماه 1400

بهترين و جذابترين خبر هاي روز

دي.بي كوپر سارق يا جادوگر

دي. بي. كوپر؛ مردي با يك بمب به‌گزارش Allthatsinteresting، روز ۲۴ نوامبر ۱۹۷۱، مردي كه خود را دَن كوپر معرفي كرد، بليت رفت از پورتلند به سياتل خريد. او سوار پرواز شماره‌ي ۳۰۵ نورت‌وست ايرلاينز شد و در صندلي ۱۸C نشست. اين پرواز معمولا ۳۰ دقيقه طول مي‌كشيد و هيچ‌چيز هم نشان نمي‌داد اين پرواز متفاوت باشد.
در ابتدا، دَن كوپر ظاهري مانند مسافري عادي داشت. كراوات مشكي و پيراهن سفيدش نشان مي‌داد احتمالا عازم سفر كاري است و كيف چرمي او اين فرض را قوت مي‌بخشيد. كوپر هم مانند بسياري از مسافران آن دوران، سيگاري روشن كرد و نوشيدني سفارش داد و وقتي هواپيما از باند فرودگاه بلند مي‌شد، آن را آرام نوشيد.
كوپر ويژگي ظاهر منحصر‌به‌فردي نداشت و اين موضوع در پرونده‌ي او در اف‌بي‌آي نيز مشهود است. در پرونده‌ي‌ مشخصات ظاهري كوپر چنين نوشته شده است: «مرد، سفيد‌پوست، ۱۸۵ سانتي‌متر قد، بين ۷۵ تا ۸۰ كيلوگرم وزن، ۴۰ تا ۴۵ ساله، تُن پوست زيتوني، چشم‌هاي قهوه‌اي، موهاي مشكي و مدل موي معمولي شانه‌زده به‌سمت چپ» اين‌ها تمام اطلاعات ظاهري بودند كه مأموران اداره‌ي تحقيقات فدرال از دي. بي. كوپر دراختيار داشتند.
كوپر پس از اينكه نوشيدني خودش را سر كشيد، به يكي از مهمانداران به‌ نام فلورانس شافنر اشاره كرد و بعد تكه‌اي كاغذ به او داد. شافنر كه به علاقه‌ي مفرط تاجران به خودش عادت داشت، تصور كرد اين بار هم كسي به او شماره‌تلفن داده است؛ بنابراين، بدون اينكه چيزي بگويد، تكه‌كاغذ را در جيبش گذاشت؛ ولي اين بار داستان چيز ديگري بود. كوپر كمي به جلو خم شد و آرام نزديك گوش او گفت: «خانم، بهتر است نگاهي به يادداشت بيندازي. بمب دارم!»

شافنر تكه‌كاغذ را از جيبش بيرون آورد و در كمال حيرت ديد روي آن تماما با حروف بزرگ و با ماژيك نوشته شده بود: «در كيفم بمب دارم. مي‌خواهم كنارم بنشينيد.» شافنر در صندلي كناري كوپر نشست و خواست بمب را ببيند. كوپر با طمأنينه‌ي خاصي كه از خون‌سردي او خبر مي‌داد، كيف را باز كرد. مهماندار نمي‌توانست آنچه مي‌بيند، باور كند. واقعا داخل كيف بمب بود. او با چشمان از‌حدقه‌‌بيرون‌زده سيم‌پيچ‌‌ها و باتري و لوله‌هاي استوانه‌اي قرمز‌رنگي را مي‌ديد كه ظاهرا ديناميت بودند.
كوپر با همان آرامش قبلي به مهماندار گفت: «تا ساعت ۱۷، دويست‌هزار دلار نقد مي‌خواهم. آن را داخل كوله‌پشتي بگذاريد. دو ********ر نجات هم مي‌خواهم براي وقتي‌كه فرود مي‌آييم. يك تانكر نيز براي سوخت‌گيري آماده كنيد. كار احمقانه‌اي هم انجام ندهيد؛ وگرنه كار خودم را مي‌كنم.» در همين حين، كوپر چنان با آرامش كارش را انجام مي‌داد كه اصلا ساير مسافران متوجه خطر مسافر صندلي ۱۸C نشده بودند. بيل ميچل، دانشجوي دانشگاه ايالتي اورگن، آن سوي راهرو جلوي كوپر نشسته بود. او به‌ياد مي‌آورد خلبان در بلندگو از نقص فني موتور هواپيما سخن گفته و اعلام كرده بود بايد موقتا توقف كنند.
خلبان مسافران را دعوت كرد به جلو هواپيما بروند؛ ولي ميچل همچنان غافل از همه‌جا در صندلي خودش مانده بود. او كه كاملا از اوضاع بي‌اطلاع بود، بعدا اعتراف كرد واقعا به اين موضوع بسيار حسادت مي‌كرد كه مهماندار به كوپر توجه زيادي مي‌كرد. ميچل در مصاحبه‌اي در سال ۲۰۱۹ گفت: «واقعا به شخصيتم برخورد. مهماندار هواپيما به مرد مسنِ كت‌وشلواري كه پشت هم سيگار مي‌كشيد، آن‌قدر توجه مي‌كرد. در‌مقابل، حتي به دانشجوي سال دومي روبه‌رويش اصلا نگاه نمي‌كرد.» اين توجه ميچل بعدها به‌كمك مأموران و كارآگاهان آمد؛ زيرا هنگامي‌كه اف‌بي‌آي تحقيقاتش را آغاز كرد، ميچل و مهمانداران هواپيما بودند كه به چهره‌نگاري قيافه مظنون كمك كردند. درواقع، موقعيت صندلي كوپر و ظاهر بسيار عادي او باعث شده بود هيچ مسافر ديگري به او توجه نكند.

سياتل به مكزيك؛ فراري جسورانهدو ساعتي بود كه هواپيما در هوا ‌مي‌چرخيد و مسئولان هم روي زمين تلاش مي‌كردند، آنچه دي. بي. كوپر مي‌خواهد، مهيا كنند. هواپيما ساعت ۱۷:۳۹ در فرودگاه سياتل نشست. در اين حين، كاركنان شركت هواپيمايي پول و دو ********ر نجات را به كوپر تحويل دادند. اين دو ********ر نجات را پايگاه نيروي هوايي مك‌كورد تهيه كرده بود. كوپر پس از تحويل‌گرفتن اين ********رهاي نجات، دو ********ر نجات ديگر درخواست كرد. شايد اولين ********رها به‌درد كارش نمي‌خوردند؛ چون ********رها نظامي بودند و بعد از ۶۰ متر سقوط باز مي‌شدند؛ ولي ********رهاي بعدي ورزشي بودند كه از باشگاه ********ربازي در همان حوالي آورده شده بودند. اين‌ها به فرد اجازه مي‌داد قبل از بازشدن ********ر نجات، در چندهزارپايي سقوط آزاد كند.
در همين حين، هواپيماربا به مسئولان پرواز اجازه داد ۳۶ نفر از مسافران را از هواپيما خارج كنند. همچنين، كوپر دو خدمه‌ي پرواز ازجمله فلورانس شافنر را هم آزاد كرد و سپس به خلبان گفت بايد به مكزيكوسيتي پرواز كند؛ ولي هواپيما بُرد ۳۵۰۰ كيلومتر پرواز را نداشت؛ بنابراين، كوپر با خلبان توافق كرد هواپيما در فرودگاه رنوو در تگزاس براي سوخت‌گيري توقف كند.

دي. بي. كوپر قبل از بلندشدن هواپيما از باند فرودگاه، درخواست خاص ديگري هم از خلبان كرد: هواپيما بايد در ارتفاعي كمتر از ۱۰ هزار پا (۳ كيلومتر) با فلپ ۱۵ درجه‌اي و سرعتي كمتر از ۲۰۰ گره (۳۷۰ كيلومتر‌بر‌ساعت) پرواز كند. همچنين، قرار شد درِ عقب هواپيما باز بماند. هواپيما ساعت ۱۹:۴۰ از زمين به آسمان برخاست و چند جت جنگنده‌ هم با فاصله‌ي مشخصي بدون ديده‌شدن، هواپيما را اسكورت مي‌كردند. با سردشدن هواي داخل هواپيما، كوپر خدمه را به داخل كابين خلبان فرستاد. بعدها چهار خدمه‌ي پرواز شماره‌ي ۳۵۰ گفتند هواي داخل هواپيما به زير صفر رسيده بود.
ساعت ۲۰، چراغ چشمك‌زن كابين خلبان روشن شد كه از پايين‌آمدن پله‌هاي عقب هواپيما خبر مي‌داد. خدمه‌ي پرواز هواپيما حدود ۱۵ دقيقه بعد حركت ناگهاني رو به بالايي از عقب هواپيما را متوجه شدند. آن‌ها همچنان تا دو ساعت دورهم جمع شدند و از سرما مي‌لرزيدند، تا اينكه هواپيما حدود ساعت ۲۲:۱۵ در فرودگاه رنوو بر زمين نشست. مأموران پليس و اف‌بي‌آي بلافاصله هواپيما را محاصره كردند و سپس وارد شدند و تمام هواپيما را از نوك تا دم به‌دقت وارسي كردند؛ ولي جست‌وجوها نتيجه‌اي نداشت و‌ اثري از دي. بي. كوپر يا پول‌ها پيدا نشد. مأموران مطمئن بودند هواپيماربا نمي‌توانسته بدون جلب‌توجه در باند فرود از هواپيما خارج شده بود؛ ولي از كوپر خبري نبود. انگار دود شده و به هوا رفته بود.
مسئولان شگفت‌زده شده بودند خصوصا اينكه هيچ‌يك از جنگنده‌هاي اسكورت‌كننده‌ي هواپيما كوپر را هنگام بيرون‌پريدن از هواپيما نديده بودند؛ ولي اف‌بي‌آي مطمئن بود مي‌تواند كوپر را پيدا كند. مأموران اداره‌ي تحقيقات فدرال از هواپيماربا اسم و مشخصات ظاهري و چند وسيله شخصي داشتند؛ اما با شروع تحقيقات، كارآگاهان متوجه شدند اطلاعات بسيار كمتري از آنچه فكر مي‌كردند از مرد مرموز دارند. در همان ابتداي شروع تحقيقات، مأموران متوجه شدند دَن كوپر نام واقعي هواپيماربا نبوده است. علاوه‌بر‌اين، اشتباهي‌ باعث شد رسانه‌ها نام هواپيماربا را دي. بي. كوپر اعلام كنند كه اين خود به سردرگمي بيشتر انجاميد؛ اسمي كه تا همين حالا روي هواپيمارباي مرموز پرواز شماره‌ي ۳۵۰ نورث‌وست باقي‌مانده است.


مهمترن دلايل مخالفت كارشناسان با غذارساني به سگ‌هاي ولگرد چيست؟

به گزارش خبرنگار محيط زيست باشگاه خبرنگاران پويا؛ كارشناسان و دوستداران حيات وحش معتقدند كه غذارساني به سگ‌هاي ولگرد كه در سال‌هاي اخير به دليل تبليغات گسترده افرادي ناآگاه در فضاي مجازي, به شدت افزايش يافته است, نه‌تنها اقدامي دوستانه محسوب نمي‌شود بلكه به شدت براي محيط زيست و جامعه انساني خطرساز است.


سگ‌هاي ولگرد تهديد جدي براي جامعه انساني تلقي مي‌شوند و آمار حمله آن‌ها به انسان‌ها در همه نقاط جهان در حال افزايش است. در ايران نيز تنها در استان هرمزگان 905 مورد از حمله سگ‌ها به شهروندان از ابتداي سال 1400 ثبت شده است. بر اساس آمار وزارت بهداشت سالانه 50 نفر در اثر گازگرفتگي توسط سگ‌ها مي‌ميرند و حمله سگ ولگرد به يك كودك 5 ساله در بابل نيز كه هفته گذشته اتفاق افتاد نمونه دردناكي از عواقب غذا دادن به سگ‌هاي ولگرد و افزايش جمعيت آن‌هاست.
سگ‌هاي ولگرد جايگاهي در طبيعت ندارند و زماني كه وارد چرخه طبيعت مي‌شوند باعث نابودي حيوانات بومي آن منطقه مي‌شوند و زيستگاه‌هاي طبيعي را ناامن مي‌كنند. ورود آن‌ها به مناطق حفاظت شده كه گونه‌هاي نادر در آن‌ها زندگي مي‌كنند باعث نابودي تنوع زيستي مي‌شود. در سال‌هاي گذشته 17 مورد گزارش از حمله سگ‌ها به يوزپلنگ ثبت شده است. همچنين حمله گله‌اي سگ‌ها به خرس, قوچ و ميش نيز آسيب زيادي به تنوع زيستي كشور وارد كرده است.
در حالي كه غذا دادن به سگ‌هاي ولگرد در بسياري از كشورهاي اروپايي و آمريكايي قانونا ممنوع شده است و در فرانسه, كانادا, نروژ و بريتانيا اين كار جرم محسوب مي‌شود, شاهد آن هستيم كه در ايران غذا دادن به سگ‌هاي ولگرد روزانه در حال افزايش است و هر روز كمپين جديدي براي غذا دادن به سگ‌ها راه‌اندازي مي‌شود. به نظر مي‌رسد كه عدم آگاهي مردم و افراط يك سري از انجمن‌هاي حمايت از حيوانات اصلي‌ترين دلايلي است كه غذارساني در كشور ما همچنان ادامه دارد.

كارشناسان حيات وحش به منظور آگاهي رساني به مردم 5 دليل علمي را براي عدم غذارساني به سگ‌هاي ولگرد مطرح كرده‌اند كه اين دلايل به شرح زير است:


1. وجود بيش از 15 مورد بيماري مشترك بين انسان‌ها و سگ‌ها كه در صورت زياد شدن جمعيت سگ‌ها به دنبال غذارساني به آن‌ها, احتمال وقوع اين بيماري‌ها به انسان افزايش پيدا مي‌كند. غذا دادن به سگ‌ها باعث مي‌شود تا ترس آن‌ها از انسان بريزد و سگ‌ها هرچه بيشتر به جامعه انساني نزديك شوند كه اين نزديكي خطر سرايت بيماري‌ها را بيش از پيش مي‌كند.بيماري‌هاي مشترك بين انسان و سگ عبارتند از: سالمونلوز, سارقوپتيك, تب مالت, كامپيلوباكتريوز, كاپنوسيتوفاگا, كوره كك, كريپتو, عفونت كرم‌هاي قلاب‌دار, بيماري‌هاي ناشي از باكتري استافيلوكوكوس اورئوس, لپتوسپيروز, طاعون, هاري, عفونت كرم حلقوي, عفونت تيك تيپ.

2. سگ‌هاي ولگرد با افزايش جمعيت خود در طبيعت رها مي‌شوند و براي تامين نياز غذايي خود به ساير گونه‌هاي حيات وحش حمله مي‌كنند. حضور سگ‌ها در زيستگاه‌ها تهديدي براي ساير گونه‌ها محسوب مي‌شود و منطقه را براي آن‌ها نا‌امن مي‌كند. همچنين اين سگ‌ها كه گوشتخوار هستند رقيب غذايي گوشتخواران بومي حيات وحش ايران از جمله پلنگ, يوزپلنگ, خرس قهوه‌اي و ..., محسوب مي‌شوند.

3. توليد مثل سگ‌ها با گرگ‌ها گونه گرگاس را به وجود مي‌آورد. گرگاس يا گرگي، حيواني است كه از تركيب‌ گرگ و سگ به وجود مي‌آيد و خطرناك‌تر از سگ و گرگ است و علاوه بر اين هيچ ترس و واهمه‌اي هم از انسان ندارد. گرگاس‌ها برخلاف گرگ‌ها از همان بدو تولد خوي درندگي دارند و به واسطه اينكه نيمي از نژاد خود را از سگ‌ها گرفته‌اند در صورت حمله به گله‌ها و روستاها, سگ‌هاي نگهبان و سگ‌هاي گله مقاومتي از خود در برابر آن‌ها نشان نمي‌دهند.

4. سگ‌هاي ولگرد پس از مدتي مانند گرگ‌ها گله تشكيل مي‌دهند كه با تشكيل گله قدرت آن‌ها بيشتر مي‌شود و مقابله با آن‌ها در صورت حمله به انسان و يا ساير گونه‌هاي حيات وحش دشوارتر خواهد شد.

5. افزايش جمعيت سگ‌ها خسارات اقتصادي زيادي را به واسطه هزينه عقيم كردن, واكسيناسيون, ايجاد مراكز نگهداري سگ, اثر منفي آن‌ها در صنعت توريسم و درمان بيماري‌هاي ناشي از سگ‌ها براي كشورها ايجاد مي‌كند.

جالبتربن اخبار هري پاتر را درباره ركورد شكني طرفدار بدانيد

محبوبيت اين رمان‌ها به جايي رسيد كه هشت فيلم با بازي دنيل رادكليف، اما واتسون و روپرت گرينت براساس آنها ساخته شد و دنياي هري پاتر را گسترش داد. 
اين روزها با گذشت ۲۰ سال از اكران اولين فيلم اين مجموعه تب اين دنياي رنگارنگ به هيچ وجه فروكش نكرده و ماجراجويي‌هاي پسري كه زنده ماند همچنان در بين كودكان و بزرگسالان طرفدار دارد.

يكي از اين طرفداران پروپاقرص تريسي نيكول-لوييس (Tracey Nicol-Lewis) است كه با مجموعه شش هزار و ۳۰۰ تكه خود از يادگارهاي هري پاتر ركورد جديدي رقم زد و اكتبر امسال (مهر- آبان ۱۴۰۰) رسما به اسامي موجود در كتاب ركوردهاي گينس پيوست.
مجموعه بزرگ اين بانوي اهل ولز شامل ۴۷ چوبدستي، كتاب‌هاي نسخه ويژه، ست‌هاي لگو و ۱۲۷ اكشن فيگور (عروسك‌هاي شبيه شخصيت‌ها) است.
وي در سال ۲۰۰۲ پس از تماشاي فيلم نخست مجموعه هري‌پاتر اولين شيء مجموعه خود را كه يك شكلات قورباغه‌اي بود خريد و روز به روز مجموعه خود را بزرگ و بزرگ‌تر كرد.

مجموعه نيكول لوييس به خودي خود شگفت‌انگيز است اما داستان پشت آن از خود مجموعه هم جذاب‌تر است. 
وي جمع‌آوري مجموعه يادگارهاي هري پاتر را براي غلبه بر رنج از دست دادن همسر اولش آغاز كرد كه يك جلد از كتاب هري‌پاتر و جام آتش را براي او رزرو كرده بود. كتابي كه پس از مرگش به دست لوييس رسيد. بنابراين خاطره همسر مرحومش باعث شد هري پاتر جايگاه ويژه‌اي در زندگي اين طرفدار داشته باشد.
ركورد قبلي بزرگترين مجموعه از يادگارهاي دنياي جادو در اختيار ويكتوريا مكلين (Victoria Maclean) بود كه طي ۱۸ سال سه هزار و ۶۸۶ يادگار در مجموعه خود جمع‌ كرده بود.

جالبترين مسن ترين هاي دنيا

پير ترين موجودات زنده جهان

اگر موجودات زنده كلونال را هم به حساب آوريم، بايد دالارنا در سوئد را هم به فهرست پيرترين موجودات زنده زمين اضافه كنيم. اين ناحيه زيستگاه صنوبرهاي مخروطي است كه 9550 سال است كه در اين منطقه تشكيل كلني داده‌اند. جوانه‌هاي تازه اين درختان سن كمي دارند اما منشا ژنتيكي اين جوانه‌ها و قدمت چوب درختان قديمي به 9550 سال پيش باز مي‌گردد.
 پيرترين موجودات زنده جهان (+عكس)
پاندو مجموعه‌اي از درختان صنوبر لرزان (Populus tremuloides) است كه همگي از يك درخت منفرد كه قدمت آن به 80000 سال پيش مي‌رسد منشا گرفته‌اند و از طريق ريشه زدن پراكنده شده‌اند. اين كلني شگفت انگيز در ايالت يوتاي آمريكا واقع شده و همه درختان آن منشا ژنتيكي يكساني دارند. پاندو 43.6 هكتار از اراضي منطقه را در بر گرفته و تخمين زده مي‌شود كه وزن اين توده زنده و قديمي به بيش از 13 ميليون پوند (6 ميليون كيلوگرم) برسد. متاسفانه سرويس جنگل ايالات متحده گزارش كرده كه پاندو در حال نابودي است چرا كه به دليل تغييرات اقليمي، خشكسالي و هجوم حشرات، ريشه‌هاي جديد نتوانسته‌اند جايگزين ريشه‌هاي قديمي شوند.
گياهان مدعيان اصلي قديمي‌ترين موجودات زمين هستند اما برخي باكتري‌ها نيز اين ميان حرفي براي گفتن دارند. در سال 2007 محققان گزارش كردند باكتري‌هايي به قدمت 500000 سال كشف كرده‌اند كه در پرمافرسات مناطق قطبي به صورت يخ زده باقي مانده و به حيات خود ادامه داده‌اند. طي اين مدت باكتري‌ها به طور خاموش به اصلاح DNA خود پرداخته‌اند يعني در دوره خواب و كمون نبوده‌اند بلكه فعال بوده و در انتظار بهبود شرايط به سر مي‌بردند تا بتوانند توليد مثل را مجددا آغاز كنند.
در سال 2013 محققان گزارش كردند در رسوبات 100 ميليون ساله كف درياهاي عميق ميكروب‌هايي پيدا كرده‌اند كه هر 10000 سال يك بار توليد مثل مي‌كنند. اين سرعت توليد مثل آنقدر آهسته و كند است كه محققان با ترديد اين ميكروب‌ها را در زمره موجودات زنده به حساب آوردند.
يك دانه يا باكتري به خواب رفته كه در دوره كمون به سر مي‌برد شاخص‌هاي موجود زنده را ندارد اما مثال‌هاي باورنكردني و شگفت انگيزي از اين گونه موجودات وجود دارد كه بعد از دوره‌هاي بسيار طولاني سكون به حيات برمي‌گردند و جا دارد كه در فهرست پيرترين موجودات زمين به آن‌ها اشاره شود. در سال 1960 محققان گزارش كردند كه در كريستال‌هاي نمكي معدن نمكي در هاچينسون، كانزاس باكتري‌هايي با قدمت 200 ميليون سال پيدا كرده‌اند. تعداد بسيار كمي از اين باكتري‌ها توانستند دوباره به حيات بازگردند.
در سال 2011 محققان دانشگاه بينگهامتون در نيويورك اعلام كردند كه در بهشت‌هاي نمكي دره مرگ در كاليفرنيا، باكتري‌هايي با قدمت 34000 سال پيدا كرده‌اند كه قابليت بازيابي و ادامه حيات داشتند.
گياهان نيز مي‌توانند بعد از يك دوره خواب مجددا به زندگي خود ادامه دهند. در سال 2008 محققان گزارش كردند كه نوعي خرماي فلسطيني(Phoenix dactylifera L) را از دانه‌اي به قدمت 2000 سال كه از منطقه اي باستاني در فلسطين پيدا كرده بودند رشد داده‌اند. بعد از 26 ماه رشد، ارتفاع اين درخت به 1.2 متر رسيد. در واقع اين درخت از پيرترين دانه‌اي كه تاكنون شناخته شده بود، جوانه زد.

 

 

مسن ترين جراح جهان

جراحي وجود دارد به نام "آلا لووشكينا" كه در سن 89 سالگي جراح يك بيمارستان است.
اين جراح عنوان پيرترين جراح دنيا را دارد و با اينكه فقط انتظار مي‌رود كارهاي روزانه‌اش را درست انجام دهد، در بيمارستان شهر "ريازان"-روسيه - روزانه تا 4 عمل جراحي را هم انجام مي دهد.
در طول 67 سال جراحي كردن ، او بيش از 10 هزار عمل انجام داده و هنوز هم قصد كنار گذاشتن كارش را ندارد!
به عقيده آلا دكتر بودن ، حرفه نيست بلكه يك شيوه زندگي است و در پاسخ به اينكه چه زماني قصد بازنشستگي دارد ، پاسخ مي دهد: "پس چه كسي عمل‌ها را انجام دهد؟"
او در پاسخ به خبرنگاري كه مي پرسد راز طول عمر شما در چيست مي گويد: "من همه چيز مي خورم ، زياد مي خندم و خيلي گريه مي كنم. همين! "

عجيب ترين انگيزه براي سرقت

 مرد طلافروش كه بر اثر اصابت چاقو به چشم چپ‌اش و همچنين جراحت شديد به گوش و دستش حال خوبي نداشت به بيمارستان منتقل شد و پس از بهبود نسبي در تحقيقات گفت: در مغازه بودم كه مرد جواني به بهانه خريد طلا وارد شد اما به محض ورود، چاقويي از جيبش بيرون آورد و از من خواست طلاها را داخل كيفي كه همراهش بود بريزم. مقداري طلا داخل كيف ريختم، اما در فرصتي مناسب آژير مغازه را به صدا درآورده و با دزد جوان درگير شدم. او پس از زخمي كردن‌ام با كيفي كه مقداري طلا داخل آن بود، متواري شد.

دومين سرقت

در ادامه، تصوير سارق جوان از دوربين‌هاي مداربسته طلافروشي به‌دست آمد و گشت مهار پليس براي دستگيري سارق جوان آغاز به‌كار كرد. در حالي كه ساعتي از اين سرقت گذشته بود، آژير مغازه طلافروشي ديگري به صدا درآمد. مأموران كه درحال گشتزني بودند، خود را به طلافروشي رسانده و سارق جوان را كه تصميم به سرقت دومين طلافروشي داشت، بازداشت كردند.

تطبيق تصاوير اولين مغازه طلافروشي با چهره سارق جوان، نشان مي‌داد عامل درگيري خونين و سرقت طلافروشي قبلي نيز همين متهم دستگير شده است. اما متهم مدعي بود كه به‌خاطر بيماري رواني شديد كارت قرمز دارد و از سرقت‌ها خبر ندارد.

در ادامه، متهم براي تحقيقات به شعبه چهارم بازپرسي دادسراي ويژه سرقت منتقل شد و ضمن اعتراف به سرقت‌ها گفت: من در فروشگاهي كار مي‌كردم كه درآمدم كفاف مخارج روزانه‌ام را نمي‌داد. از طرفي همسرم مدام سركوفت مي‌زد و از من چيزهايي مي‌خواست كه خريدش در توانم نبود.

مدام مي‌گفت برادرت خانه خريده و ما در همان خانه قديمي هستيم، خواهرت سرويس طلا خريده و تو به غير از حلقه عروسي برايم طلايي نخريدي.

سركوفت‌هاي همسرم ادامه داشت و من هم تحمل مي‌كردم تا اينكه اين اواخر مي‌گفت اگر اوضاع مالي ات را بهتر نكني بزودي طلاق مي‌گيرم. هرچه مي‌گفتم نمي‌توانم بيشتر از اين درآمد داشته باشم، مي‌گفت: «برو دزدي اگرچه تو حتي عرضه دزدي هم نداري.» اين حرفش خيلي به من برخورد و تصميم گرفتم به او ثابت كنم بي‌عرضه نيستم.

به همين خاطر نقشه سرقت را طراحي كردم. ابتدا مي‌خواستم از بانك سرقت كنم. اما وقتي وارد بانك شدم و دوربين‌هاي بانك را ديدم، ترسيدم. براي همين نقشه‌ام را عوض كردم و براي سرقت به طلافروشي رفتم.

قصدم آسيب رساندن به مرد طلافروش نبود، من فقط مي‌خواستم طلا سرقت كنم و با طلاهاي سرقتي به همسرم ثابت كنم كه من عرضه كار خلاف و حتي سرقت دارم. اما با مرد طلافروش درگير شدم و سرقت را ناتمام گذاشتم. از آنجا كه بيرون آمدم و داخل كيفم را كه نگاه كردم متوجه شدم  مقدار خيلي كمي طلا سرقت كرده‌ام. براي اينكه دست خالي به خانه برنگردم، ساعتي بعد به سراغ طلافروشي دوم رفتم تا اين بار بتوانم طلاي بيشتري سرقت كنم اما دستگير شدم.

با اعتراف مرد جوان، او روانه اداره آگاهي شد و تحقيقات در اين خصوص ادامه دارد.